وقتی میخوام یه کار جدیدی انجام بدم. یه کاری که قبلا هیچ جوریش رو انجام ندادم یعنی برام جدیده جدیده، دست و دلم می لرزه. خیلی سختم میشه.

میرم هزارتا کار دیگه میکنم ولی به سراغ اون کاری که باید برم نمیرم با اینکه هیجان و شوق هم براش دارم.

خلاصه خیلی وقتا از بس پشت گوش میندازم و از بس میرم سراغ کارهای دیگه، روزها پشت سر هم رد میشه و من هنوز یک قدمم برا کار جدیدی که قرار بوده انجام بدم برنداشتم.

البته خوشبختانه همیشه اینطور نمیشه، ولی بدبختانه خیلی از وقتها همینطور میشه.

الان هم دوباره تو همون موقعیت قرار گرفتم و همه کاری دارم میکنم غیر از اونی که باید بکنم.

اما اینجا هم نوشتم که دیگه فراموشم نشه و حتما حتما کارم رو، کار جدید و متفاوتم رو با همه ی استرسی که برام داره شروع کنم.