زمان ها

امروز در حسرت فرصت های از دست رفته ی قبل هستم فرصت هایی که برای مطالعه ی بیشتر بیشتر و خیلی بیشتر داشتم، وقت و زمان و فرصت هایی که برای بدست اوردن مهارت های بیشتر و بهتر از دست دادم.

فرصت هایی که داشتم برای اشتباه کردن و نکردم، اشتباه نکردم. و الان امروز باید کارهایی رو انجام بدم برای درآمد که هیچ علاقه ای به اون ها ندارم

باید وقتهام رو برای جاها و کسانی بگذارم که دوسشون ندارم و یا علاقه ای با بودن با اونها ندارم .

قبلا میتونستم با تلاش و انجام دادن بیشتر به اینجا نرسم، میدونم که میشد اینجا نباشم.

خب حالا باید ببینم با فرصت هایی که هنوز موجودند هر چند کمتر و سخت تر، چه کاری میکنم و چه استفاده ای میکنم و چند سال دیگه کجا وایسادم و چه کارهایی دارم میکنم و یا چه کارهایی مجبورم انجام بدهم!؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ebrahim

گذران زندگی

دنیایی که توش دارم زندگی میکنم خیلی مواقع کسل کننده است خیلی مواقع افتضاحه و خیلی مواقع ناراحت کننده. اما خیلی مواقع هم میتونم با دیدن فیلم ازش جدا شم لذت ببرم بخندم غمگین بشم هیجان داشته باشم و یک روز دیگه رو هم بگذرونم و زندگی کنم منظورم زنده بودن نیست دقیقا زندگی کردن هست.
 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ebrahim

فیلم

زیبایی یک فیلم برای من نشان دادن احساسات درونی یک انسانه یکی که ما میتونیم احساس واقعی اون رو بدون لاپوشانی و فشار جامعه برای مخفی کردن خود ببینیم و بفهمیم. برای من جالب و دوست داشتنی و زیباست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ebrahim

بیهوده گی

بعضی وقتا، وقتی میخوام یه کاری رو انجام بدم و نیاز داره که اولش کمی بهش فکر کنم. تخمین میزنم که شاید حدود یک ساعتی وقتم رو بگیره.

اما وقتی واردش میشم چنان منو درگیر میکنه که طول کشیدنش رو متوجه نمیشم و میبینم که مثلا به جای یک ساعت یک هفته منو درگیر خودش کرده و من رو از کارهای ضروری دیگه ام غافل کرده.

البته معمولا از اون یک هفته وقفه و زمان، اون کار بخصوص معمولا بیش از 3-4 ساعت وقت نیاز نداشته، ولی من با تعلل کردن هایه زیاد و اولویت نداشتن کارهام، متاسفانه این همه زمان رو تلف میکنم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ebrahim

کار جدید

وقتی میخوام یه کار جدیدی انجام بدم. یه کاری که قبلا هیچ جوریش رو انجام ندادم یعنی برام جدیده جدیده، دست و دلم می لرزه. خیلی سختم میشه.

میرم هزارتا کار دیگه میکنم ولی به سراغ اون کاری که باید برم نمیرم با اینکه هیجان و شوق هم براش دارم.

خلاصه خیلی وقتا از بس پشت گوش میندازم و از بس میرم سراغ کارهای دیگه، روزها پشت سر هم رد میشه و من هنوز یک قدمم برا کار جدیدی که قرار بوده انجام بدم برنداشتم.

البته خوشبختانه همیشه اینطور نمیشه، ولی بدبختانه خیلی از وقتها همینطور میشه.

الان هم دوباره تو همون موقعیت قرار گرفتم و همه کاری دارم میکنم غیر از اونی که باید بکنم.

اما اینجا هم نوشتم که دیگه فراموشم نشه و حتما حتما کارم رو، کار جدید و متفاوتم رو با همه ی استرسی که برام داره شروع کنم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ebrahim

دیجیتال

دیجیتال و دنیای دیجیتال پر از شگفتی و نو آوری است.

در دنیای دیجیتال امکانات بسیار زیاد است و می شود گفت که دیجیتال امکانات انسانی رابه شدت بالا برده است. دیگر انسانها در این دنیا ترس از کمبود نخواهند داشت مانند همین نوشتن، که هر کس عزم نوشتن داشته باشد فقط باید بنویسد و خوب بنویسد و عمیق بنویسد تا مخاطب خودش را پیدا کند.

دیجیتال دنیای ثروتمندی است کافی ست بخواهی و بعد تلاش کنی و درست تلاش کنی تا در این دنیای دیجیتال به چیزی که میخواهی برسی.

اما مطمئنا باید قوانین این دنیا و محیط و امکانات خاصش را بشناسیم تا بهتر بتوانیم در دنیای دیجیتال قدم برداریم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ebrahim

زمستون

زمستون هم داره می یاد.

حتما میدونستید نیازی به گفتن من نبودsmiley.

اما میدونید زمستون هم برا خودش زیبایی های خاص خودش رو داره و همینطور لذت های خودش رو.

مثلا شبها که سرده و بلند، دور هم نشستن با چند تا دوست خوب لذت داره.

ویا کتاب خوندن توی سکوت و توی خونه ی گرم با همراهی یک لیوان چایی داغ.

و یا حتی دیدن یک فیلم خوب، یه فیلم از یه کارگردان خوب، یه فیلم آروم و پر از صحنه هایه زیبا و حتی هر از گاهی دیدن یه فیلم اکشن پر هیجان از نوع فیلمهای کریستوفر نولان.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ebrahim

مهمانی رفتن

وقتی آدم مهمونی خانوادگی-فامیلی میره با یه سری آدم دور هم جمع میشه و ساعاتی رو باهاشون میگذرونه که معمولا هیچ وجه اشتراکی باهاشون نداره به جز قوم و خویشی.

یعنی ادمهایی که دور هم جمع میشند به احتمال زیاد نه علایق مشترکی دارند نه سطح سواد نزدیک به همی دارند نه دنیا رو یه جوره خاصی میبینند، نه معمولا چیزی از هم یاد میگیرند و نه خیلی چیزای دیگه. فقط و فقط وجه اشتراکشون خویشاوندی با هم دیگه اس.

یکیشون خاله ات، یکیشون پسر عموت، یکیشون پسر داییت، اون یکی دختر عمه و همینطور اقوام دیگه.

برای همین من با مهمونی های خانوادگی زیاد حال نمی کنم و تا اونجایی که بتونم به این مهمونی ها نمیرم ولی عوضش مهمونی با دوستان و رفیقارو خیلی دوس دارم چون دوست هامو تو اون مقطع خاص خودم با آگاهی انتخاب کردم و معمولا ساعتی با اونها نشستن برای من بسیار خوشایند است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ebrahim

غرق شدن

تا حالا شده کتابی رو بخونی. خیلی دوسش داشته باشی. از خوندن هر صفحه اش و هر خطش لذت ببری.

لذت که میگم منظورم اینه که غرقش بشی اصلا یه حالی باهاش بکنی که نگو. باهاش بری تو حالت خلسه. خلسه ی واقعی ها.

وقتی سر کاری و یا وقتی هر جایی هستی و نمی تونی کتابه رو بخونی بهش فکر کنی و یه حاله خوشی بهت دست بده.در انتظار لحظه ی خوندن کتاب باشی.

من شده.

به یه چندتایی کتاب برخوردم که همینطور بوده برام.

میخونمش. آروم آروم و شمرده میخونمش بعد قسمتهای جلوتر کتاب که میرم، می گم انگار باید برگردم عقب دوباره بخونم. حس میکنم هنوز برام لذت داره و این چرخه همینطور تکرار میشه.

کتاب تموم نشده، برمی گردم و دوباره می خونمش و دوباره و دوباره. و حالا من موندم و دوباره یک کتاب اینطوری. این یکی رو هیج جوره نتونستم تا آخرش برم از بس خوبه. حالا موندم که چطوری خودمو راضی کنم که برم صفحه هایه جلوتر رو هم بخونم. برم تا آخرش بخونم. تا صفحه ی آخر کتاب.

هنوز که نتونستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ebrahim

چایی

آب داخل کتری به جوش آمد.بخار از سوراخ ها و منافذی که پیدا میکند به بیرون کتری پرواز می کند.

چایی داخل قوری دم می آید.دم آمدن یعنی چایی حرارت و وقت کافی داشته است تا به طعم خوب و رنگ دوست داشتنی برسد.

پس چایی دم می  آید.

آن را داخل لیوان میریزم.

چندین انتخاب دارم برای شیرین کننده ی چایی.قند، پولکی و خرما و شاید هم تلخ.

به یاد قهوه افتادم، تلخی قهوه. اما تلخی قهوه متفاوت است. شدتش بیشتر ولی خوردنش، تلخِ تلخ، دوست داشتنی تر است.

حالا بخار از توی لیوان چاییِ گذاشته شده بر روی میز، بلند میشود.چه بازی زیبایی دارد بخار چایی بر بالای لیوان.

منتظر ماندن برای خنک شدن چایی، خود لذتی دیگر است همراه با بخار و گرما و عطر چایی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ebrahim